ده بند عاشورایی
1 عاشورا غنیمت نیست قیمت است
قیمت آب و آبرو در پریشانی پرنده و سنگباران سایه ها
2 عاشورا ابتدای عشق است در پایانه تشنگی با بادبانی برافراشته از خون
3 عاشورا بینوائی نیست جهانی نی است و نوا جهانی پر از پرنده و میله های سوخته
4 عاشورا برگ نیست جنگلی است بر پلکهای بهار
با سپیداری سرخ ایستاده بر نقش پاییزیان
5 عاشورا غریب نیست در سایه شعله ها
شمشیر افتاده ای است ایستاده در انتهای زمان با لبخندی آشنا
6 عاشورا میدان و مرگ نیست مرد است
و مرد، میدان است میدان سرنوشت بی سرگذشت در بی قراری زنجیر و دل
7 عاشورا تماشا نیست طاقت است و قیامت غیرت بر قامت زمین
8 عاشورا چشم نیست اشک است در رقص آبی آزادگان بی حضور باران سرخ تشنگان
9 عاشورا شور گل است شکفته روی شمشیرها و شانه ها
10 عاشورا نام نیست نشان است
عاشورا شناسنامه من است با نام تو که در خروش خون تو شمشیر می شود قربان نام تو
"سید علی میر باذل"